محل تبلیغات شما

به نام قدرت مطلق الله

من در این سال‌ها در روز جشن همسفر همیشه دستانم خالی از هدیه بود ولی خسته و ناامید نشدم. شاید اندکی دلم گرفت ولی خسته نشدم. من در این سال‌ها دستانم خالی از هدیه بود ولی در این مکان آموختم که فقط برای رهایی مسافرم نیامده بودم در این چند سال من از خیلی خصلت‌های بد رهایی پیدا کردم و مهم‌تر از همه آموختم یکجایی در زندگی هست که باید تسلیم شوی. البته نه تسلیم مشکلات بلکه تسلیم خداوند (اسرار ازل را نه تو دانی نه من) کسی از پشت پرده سرنوشت و چیزی که رقم خورده خبر ندارد. وقتی تسلیم شدم دیگر بی‌قراری و بی‌تابی نکردم.


کارگاه آموزشی کنگره 60 ویژه همسفران نمایندگی شهرری

آزمون جامع شماره 4

D.SAP معجون درمانگر

تسلیم ,ولی ,نشدم ,هدیه ,سال ,آموختم ,در این ,خالی از ,هدیه بود ,بود ولی ,ولی خسته

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

lidohaka sigsitibel مطــــــبــخ گیـــــــــلانـــــــــــــی سنگ‌نگاره‌های روستای دمسیاه (دَمِ‌مُرسیاه) misnesoder fillsussahik مهندس عکس نوشته های جدید و شعر های عاشقانه و غمگین tiosenarect فروشگاه fx